گاهی یک طنز کار یک کتاب مطلب رو انجام می ده ... مثل این یکی
کلاغی بالای درخت پیتزا می خورد
روباه گفت : چه سری چه دمی عجب تیریپ خفنی. آواز بخون فیض ببرم؟
کلاغ پیتزا رو زیر بغل زد و گفت : روزی که پنیرو بردی کلاس سوم ابتدایی بودم بودم الان سالهاست فارغ التحصیل شدم و رفتم وزارت امور خارجه...الانم تو تیم مذاکرات هسته ای ام ...
روباه گفت همینه که پرات ریخته؟
کلاغ پر باز کرد که نگاه کنه پیتزا افتاد
روباه هم گفت: اون موقع که فریبت دادم و پنیرت رو گرفتم دانشجو بودم اما الان دکترای سیاسی گرفتم و معاون وزیر خارجه آمریکا هستم